سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، پیرِ زناکار، دولتمندِ ستمکار، فقیرِمتکبّر و گدای سِمِج را دشمن می دارد و پاداشِ بخشنده منّت گذار را از میان می برَد و متکبّرِ گستاخِ دروغگو را سخت دشمن می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :4
کل بازدید :69862
تعداد کل یاداشته ها : 28
103/9/8
8:52 ع
موسیقی

E

iiiii

*در ادامه روایت های بزرگان گیفان

امین الله سیدوخت از زبان عمه خود ماه نساء چنین میگوید که ترکمن ها از آغ یولی به حلوا چشمه یوروش برده اند و گوسفندان ده به همراه مقداری از مال اموال مردم را ربوده اند خبر این وقایع به گیفان رسید 30 سوار مسلح بر اسب راهی حلوا چشمه شدنه تا این سوارن به آن جا می رسند ترکمن ها منطقه را ترک کردند و به خاک شوروی رفتند 0

 بعد از مدتی که از این وقایع گذشت ترکمنان یموت و گوگلان از شمال غرب گیفان هجوم آوردند اما این بار تعدادشان بی شمار بود وآنچه که گاو و گوسفند در جلگه گیفان بود  همه را بردند دو باره بعد از دو سال به دربند وجودر حمله ور شدند قراولان که در حال نگهبانی بودند هنگامی که ترکمنان را مشاهده می کنند یکی را به سوی گیفان می فرستند وتا مردم را خبر کند و عبدالصمدو خواج علی در برج های نگهبانی مانده  و ترکمن هارا با شلیک گلوله سرگرم کرده اند تا مردم سر برسند تا سواران گیفان  اسلحه و وسایل خود را جمع کنند که خواج علی با لباس های پاره خون آلود سر می رسد و گفت که عبدالصمد تیر خورده و مرده است از ترکمن ها نیز سه نفر و دو اسب مرده است چون فشنگهای ما تمام شد به ناچار به گیفان آمدم هنگامی که سواران به محل حادثه رسیدند ترکمن ها رفته بودن0

بار دیگر ترکمن ها به جلگه ایوب هجوم آوردند و در هنگام جمع آوری گندم بود بزرکان در حال درو و بچه ها هم دسته میکشیدند 0 براثر هجوم زیاد ترکمن ها مردم مجبور شدند که بر روی هر زمین کشاورزی یک برج بسازند تا به هنگام هجوم ترکمن ها به داخل برج پناه ببرند و یک نفر مسلح هم همیشه بر روی این برج ها نگهبانی می داد ترکمن که توان حمله به گیفان را دیگر نداشت به مزارع حمله ور می شد در یکی ازاین روزها سه بچه به نامهای بابا قربان- بابادالی- وبابا مراد-به چنگال ترکمنها افتادند و آنها را باخود بردند در آن زمان جلگه ایوب را به نام موسویه می خواندند چون پوشیده از بوته های جنگلی و حیوانات وحشی فراوانی بود بابا قربان از پشت یک ترکمن خود را به پایین می اندازد ودر داخل بوته ها پنهان می شود و دو بچه دیگر را با خود بردند . در نیمه شب بابا قربان با تنی زخمی خون آلود به خانه رسید و ماجرارا باز گو کرد 0مردم گیفان که از این همه تاخت تاز ترکمن ها به ستوه آمده اند به نزد شجاع الدوله رفتند چون آن زمان گیفان جزء محالات قوچان بود . بابا قربان را با آن تن زخمی و خون آلود نزد او بردند واز او کمک خواستند 0 ای حاکم گیفان از محالات توست جلوی این وحشی گری را بگیر تا ما از ارک گیفان در اییم مورد هجوم قرار می گیریم هر بار چند نفر می میرند در برج (بابا علی ) هفت نفر مردند در برج (خان چو )سه نفر وکشاور زانی که در مزرعه از دست هجوم ترکمن ها به برج ها پناه می برند ترکمنها محصول درو شده را در اطراف برج جمع می کنند و به آتش می کشند مردم هم جان و مال خود را از دست می دهند

شجاع الدوله که چنین می شنودبه خود زحمت میدهد می گوید این بار فکری خواهم کرد ....................................

 دو سال از این ماجرا گذشت ولی فکری نشد به ناچار حسن و حسین خان پدران بچه های ربوده شده به نزد رمضان دلال رفتند تا بچه های خود را از ترکمن ها بخرد(( بهای هر اسیر هشتصد قران بود  ودویست قران هم دست مزد او بود که به ناچار پذیرفتند و رمضان دلال راه ترکمن صحرا را پیش گرفت پس از مدت ها جستجو بابا مراد را پیدا می کند و سپس به دنبال بابا دالی می رود وبعد از مدتها اورا در را چشمه می بیند و ماجرای خود رامیگوید که برای چه در داخل طایفه آتا بای و جعفر بای آمده است بابادالی می گوید باید اجازه ام را از حاجی رجب بگیرم اما چون وقتی حاجی رجب چنین می شنود به منزل آن میزبان میآید و میگوید شنیدم که در منزلت کردی است که می خواهد پسر خانده ام را فریب دهد و ببر د آنرا تحویل بده هرچه می خواهی می دهم . میزبان آمد وگفت جانت درخطر است بهتر است شبانه فرارکنی و مرا دو فسخی منزلش  آورد و راهی گیفان کرد0

 پدر بابا مراد چنین میگوید که هرچه داشتم داروندارم را در معرض فروش گذاشتم زمینها و چهار صندوق منبت کاری شده از چوب گردو که هر کدام بیست پوت گندم شد و مادر بابا مراد لوازم زینتی از قبیل (بلرزیک )دست بند پیش چنگه و چنگه بنا گوش را فرختیم جمعأ هشتصد قران شد و در اختیار رمضان گذاشتیم و بابا مراد را خریداری کرد وبه گیفان آورد به از چهل روز بابا مراد مریض شد ومرد خواهرش بر اثر جوان مرگ شدن برادر (دق مرگ شد )از آن خانواده فقط یک دختر به جاماند پدر مادر بابامراد میگفتند0

 هم غارت جان شدیم وهم غارت مال          هم خستگی بی حدو هم رنج ملال

چنین بود دورانی که تمامش رنج بودو پریشانی وغم بود حرمان


  
  

E

گیفان درغارت ترکمنان (1)iiiii

امروزه اگر از بجنورد به سمت شیروان را هی شور در بین را به تابلویی بر می خریدکه گیفان را نشان می دهدواز کناره کارخانه پترشیمی وقتی بگذرید داخل گردنه های پرپیچ خم دره های کوچک قتلیش می شوید.به راستی که فقر محرومیت را که در این دهات به آشکارا دلهر رهگذ را به درد خواهد آورد

نه کاری نه محصولی نه از طرف جانبی حمایت می شوند.با داشتن دو سه عدد بزوزمین دیمه که آن هم اگر باران نبارد حصولی در کار نیست ‌‌.با تمام این رنج وسختی ماندن درچنین مکانها از نظر وطن پرستی بزرگترین فداکاریست.

گیفان در زمان کش مکش یار محمد خان با شجاع الدوله چند سالی جزء محالات قوچان بوده اکنون جزء شهرستان بجنورد می باشد

میرزامحمد دل پسند گفت . بیاد خودم ترکمنان نوخورلی به غلامان حمله کرد ریس ترکمنان

0هاشم خواجه بود بابا قربان که از شکارچیان غلامان بود به برج رفت سنگر گرفت نگذاشت ترکمناها وارد غلامان شوند: ترکمنان هرچه تلاش گردند کارشان نتیجه ای نکرفت چون بابا قربان تفنگ پنچ تیر سلاطی داشت میگفت صد تیر فشنگ دارم به تعداد فشنگام ترکمن می کشم اگر ترکمنی جرات دارد جلو بیاید0 18 روز در محاسره ترکمن ها بودن . در این هنگام فرج الله خان شیروانی اطلاع یافت وبه کمک بابا قربا ن امد ترکمنان که چنین دیدند پا به فرار گذاشتند0 صادق علی فرح دل 80 ساله ساکن گیفان میگوید

روزی دیدم زنها بر سرشان می زنندو فریادمی کشند بیچاره شدیم ترکمنان   دوازده کودک را که در حال دسته کشی بودند از بین راه ربودند0 پس از چند ماه دونفر رفتند و بچه های خودرا خریدند ومابقی همچنان در میان ترکمنان ماندند از آن بچه هایکی در سنین پنچاه سالگی پرسه جو کنان آمداما اورا کسی نمی شناخت تا اینکه شناسیت داد0

آقای فرح دل افزود خرمن می کو بیدم ملا محمد نامی آمد از من چهار شاخ خواست .گفتم چهارشاخ می دهم و خودم هم می آیم به شرط آنکه داستان پدرت را که به شهر خیوه به اسارت برداند را برایم بگویی0بعد از چند دقیقه چنین گفت؟نام پدرمرمضان آشور بود در یکی از در گیری ها به دست ترکمن ها اسیر شده بودو اورابه شهر خیوه فروختند مدت اسارت چند سال طول کشید ما نمی دانستیم به سر ایشان چه آمد است . هنگامی که بر گشت چنین می گفت"

ترکمنان مرا پس از اسارت شکنجه بسیاری دادند و در آن حال بده من مرابه تجاران خیوه بعنوان غلام فروختندبه من یقین شد که تا آخر عمرم بر ده خواهم ماند و راه بازگشتی برایم نیست مدتی از این قضایا گذشت کار ها مشکل و من در اندیشه فرار بودم 0 در شهر خیوه وظیفه ام نگهداری از چهار پایان اربابم بودکه می بایست در روز0 سه بار آنها را برروی چشمه می بردم وآب می دادم و به فکر این بودم که بجز از کنار چشمه دیگر راه فراری نیست اما هر بار که می رفتم تعدادی انجا بودندو نمی توانستنم با اسب فرار کنم به این نتیجه رسیدم که اسبها را رها کنم وپیاده راه بیابان را پیش بگیرم  هنوز چند ساعتی از فرارم نگذشته بود که چند سواری از شهر خیوه در پی من آمدند من هم که درآن بیابان پناگاهی پیدا نکردم به ناچار زیر خرمنی از (خارشتری) پناه بردم تا ترکمنان بگذرند ومن شب دوباره راه بیفتم 0 اما جستجوی آنها سه روز طول کشید ومن با تنی زخمی رنجورگرسنه تشنه دیگر رمقی برای فرار نداشتم که سواری با زبان ترکمنی گفت(گتدی)سپس برگشتندمن ماندم زیر آن همه خار بی رمق وناتوان با مرگ دست وپنچه نرمی کردم که به ناکاه بوتها ی خار کنار زده شد سه تا دختر در بالای سرم دیدم که آمد بودند خار هارا برای خرمن آماده کنند 0 تا چشمشان به من افتادبا تعجب فریاد زدند (قولی –قولی) یعنی فراری در شهر خیوه به اسیران ایرانی قولی می گفتندبعد از مدتی آن سه دختر بر گشتند ومرا به خانه بردندو سه شبانه روز از من پرستاری کردندودراین مدت خوراک من نان‌‌ـ نباتوـ چای ـ بود که از بزرگ خانه دستور داده شده بودتا رمق از دست رفته من باز گردد در شب چهارم دو فطیر وبا دو شیشه آب مراراهی ایران کردند و گفت یا کشته می شی یا نجات می آبی و من در بزرگواری آن ترکمن میزبان    دعای خیر نمودم   وراه ایران را پیش گرفتم و با هزاران رنج سختی به گیفان رسیدم........ ادامه


  
  

:

چکیده

پژوهش در زمینه اقلیت های زبانی باقیمانده از زبانهای باستانی ایران به جهت اینکه       نمونه های تقریبا دست نخورده از فرهنگ کهن ایرانی می باشند از جنبه حفظ و کمال بخشی به «هویت ایرانی» حائز اهمیت فراوانی است. از جمله این اقلیت های زبانی ، تاتها می باشند که در واقع نامیده شدن آنها به عنوان «تات» ریشه تاریخی ایرانی ندارد و این نامی است که که مهاجمین ترک که از زمان غزنویان به ایران آمده و در دوره سلجوقیان و مغولان در گروههای متعدد به این سرزمین آمده و رحل اقامت افکندند، به این اقوام داده اند.

تاتها امروزه در گستره جغرافیایی از منطقه دربند و داغستان روسیه واقع در غرب دریای خزر تا همدان و در جهت شرق تا خراسان زندگی می نمایند و قومیتی واحد ندارند بلکه یادگاران اقوام مختلف ایرانی می باشند که در جریان حضور ترکان مانند دیگران در زبان ترکی مستحیل نگشته و زبان و گویش خود را حفظ نموده اند.

زبان تاتی نیز زبان واحدی نیست بلکه تفاوتهای موجود در گویشهای مختلف تاتی مربوط به تفاوت زبانهای نسل های گذشته این مردمان در پیش از آمدن ترکان می باشد.

·         غالب تاتها هم اکنون در آذربایجان – منظور آذربایجان کهن شامل استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنجان و قسمتی از همدان و قزوین و ... است –زندگی می کنند و به گمان زیان تاتی آنها باقیمانده زبان آذری است که در قرون اول اسلامی زبان رایج آذربایجان بوده و خود یادگار زبان کهن مادی است که نشان از تاثیرات اوستایی و پهلوی اشکانی و ساسانی و فارسی دری نیز در آن دیده می شود.

 

تاتها : مردمانی که در میان ترک زبانان شمال و شمال غرب ایران و غرب در یای خزر به صورت جزیره های زبانی زندگی می نمایند.

تاتی : زبانی است که تاتها بدان گفتگو می نمایند و باقیمانده زبانهای باستانی ایران می باشد

مقدمه:

شناخت و کسب علم و آگاهی در فرهنگ پربار ایران اسلامی چنان پربهاست که بر مبنای آن لحظاتی از عمر آدمی نام حیات و بالندگی واقعی به خود می گیرد که صرف کسب علم و آگاهی گردد.

در این میان شناخت میراث فرهنگی به معنای عام خود ارزشی ویژه دارد چرا که معمولا بهترین آینده نگری ها و آینده سازی ها در پرتو تجربیات گذشتگان صورت می پذیرد.

گذشته از این مطالب هویت هر قوم و ملتی نیز به صورتی کاملا درهم تنیده با گذشته و میراث گذشتگانش گره خورده است و در عصری که عده ای آن را عصر « بحران هویت » می خوانند ؛ قطعا کوشش برای شناخت و حفظ هویت امری بسیار مقدس و مهم خواهد بود. این سخنان برای ملتهایی که حداکثر چند قرن سابقه تاریخی دارند آنقدر مفهوم نبوده و اهمیت آنچنانی نخواهد داشت ولی ایرانیان که ملتی حاضر در صحنه تاریخ از همان ابتدای آن می باشند و همیشه تمدن ساز بوده و حضور درخشانی در صحنه زندگی بشریت دارند، بایستی اهمیت مسئله را بصورتی عمیق درک نموده و در راه اعتلای هویت خویش از طریق         بهره مندی از داشته های دیروزی و تفکر و تامل امروزی کوشیده و حتی یاریگر دیگرانی   باشند که به علت فقدان چنین سابقه درخشان فرهنگی چنین پتانسیلی را ندارند.

در میان مباحث مختلفی که می توان در راستای مسائل بیان شده دسته بندی و بیان نمود بحث قومیت ها و اقلیت های زبانی موجود در داخل حوزة ایران فرهنگی بسیار مهم می باشد و بررسی گذشته و دارایی های فرهنگی هرکدام از آنها می تواند علاوه بر روشن نمودن   گوشه ای از وقایع اتفاق افتاده در گذر زمان این مرز و بوم ، باعث شکوفایی هویت ملی کل ایرانیان گردد چرا که ایران یعنی همه این قومیت ها و اقلیت ها که در یکی شدنشان مفهوم ایران را ساخته اند.

در کنار نام هایی چون کرد ، بلوچ ، ترکمن و ترک و سایر قومیت ها ، گاهگاهی از « تاتها» و آنچه که بدان سخن می گویند یعنی « تاتی» نیز یاد می شود البته با کمال تاسف باید گفت که عدم انجام صحیح رسالت و وظیفه از سوی رسانه های جمعی و مطبوعات ـ اعم از دولتی و غیر دولتی ـ و حتی مجامع دانشگاهی ، مانع از آن بوده است که ایرانیان دیگر هموطنان خویش را در قالب قومیت های دیگر خوب بشناسند و اهدافی که در جملات قبل شمرده شد، محقق گردد. در مورد تاتها و تاتی وضع دو چندان آشفته تر است و عده بسیار اندکی به صورتی صحیح و عمیق با تاتها و گذشته و فرهنگ غنی شان آشنایی دارند.

به راستی تاتها چه کسانی هستند و در کجاها ساکن می باشند و تعدادشان چند نفر است؟

آیا مانند بعضی از قومیت ها مثل بلوچها در منطقه ای متمرکز زندگی می کنند یا گستره سکونت پراکنده دارند؟

آیا مانند کردها یک قومیت مشخص با داشتن همه شرایط آن از جمله مسائل نژادی و تاریخی و زبانی می باشند؟

آیا تاتی یک زبان یا گویش واحد است؟

تاتی چه نسبتی با زبان های باستانی ایران چون مادی و اوستایی و زبانهای ایران میانه چون پهلوی و اشکانی و ساسانی دارد؟

د) مناطق پراکنده

در مناطقی از اراک (مانند روستای وفس)

همدان

خراسان

سمنان

تاتها در جمعیتی کمتر و مناطق پراکنده تر به زندگی خود ادامه می دهند.

 

تاتها (تاریخچه و معانی کاربردی کلمه تات)

کلمه «تات» در قدیمی ترین سند یافته شده در کتیبه «اروخون» مربوط به قرن 8 میلادی   (2 هجری قمری) آمده است . رامبری اولین کسی بود که در این کلمه متوجه کلمه « تات» شد . سپس تامسون « تات» موجود در کتیبه را معادل «خارجی ها در کشور» دانست ولی او نتوانست به اصل و ریشه کلمه پی ببرد. پس از او «کُرچ» نظر داد که جزء تات در کتیبه اروخون مصغر شده «طانقوت» به معنی خارجی است.در نظر اینان این کلمه پس از فتوحات ترکان در ایران از سوی آنان برای ایرانیان مغلوب نسبت داده شده است(10)

 اورانسکی در مقدمه فقه اللغه ایرانی می نویسد:

« تاتی ظاهراً در آغاز بر نژاد قبیله ای اطلاق نمی شده است . قبایل صحرانشین که اکثرا ترک بودند مردم زراعت پیشه و تخته قاپوی ایرانی زبان را که در زیر انقیاد خویش درآورده بودند تات می خواندند»(11)

 ورود و استقرار ترکان در ایران همزمان با عصر طلایی تمدن اسلامی بود و ایران به عنوان مهمترین مرکز این تمدن وقتی که پذیرای این میهمانان ناخوانده شد بیش از آنکه از حضور آنان تاثیر پذیرد بر آنان تاثیر گذارد و وقتی که با تمدن با شکوه و مردمان با فرهنگ متعالی این سامان برخورد نمودند به آرامی در مقابل عظمت فرهنگ و تمدن ایرانی که برای آنان با عبارت «تاتها» شناخته شده بود سر تعظیم فرود آوردند و هر چند که بر حفظ و بلکه اشاعه زبان خویش اصرار ورزیدند و لیکن علم و فرهنگ تاتها (ایرانیان) را ستودند و بارها به نیاز خود به این فرهنگ و تمدن اعتراف نمودند.

در « دیوان لغات ترک» نوشته محمود کاشغری که تالیف آن را به سال 466 هجری قمری به پایان برده است ، چنین آمده است:

تات سیز ترک بلماس             باش سیز برک بلماس

(یعنی همچنان که سر بدون کلاه ارزش ندارد ترک بدون ایرانی نیز همانطور است )

این عبارت بسان همه ضرب المثلها, عمومیت این اعتقاد را در بین ترکان نشان می دهد. کلمه «تات» در قرون بعد نیز در معنای ایرانی یا فارس زبان استعمال شده است.

مولانا جلال الدین بلخی در بیتی, ایرانی و رومی و ترک را به زبان واحد فطرت که زبان بی زبانی است فرا می خواند و آنها را از تفرقه به علت تفاوت زبان ظاهری بر حذر می دارد:

اگرتات ساک وگرروم ساک وگرترک            زبان بی زبانان را بیاموز

بنابراین معلوم می شود که در قرن هفتم هجری نیز تات به معنای ایرانی فارس زبان استفاده می شده است .

ترجمه ای از کلیله و دمنه به ترکی موجود می باشد که به درخواست عمربن محمد بن محمد آیدین حاکم ازمیر در اوایل قرن هشتم هجری قمری صورت پذیرفته است . مترجم در مقدمه این اثر به صراحت به ترجمه خود از تاتی به ترکی اشاره می نماید و معلوم است که کلیله و دمنه موجود در آن زمان که به نثر ابوالمعالی نصرا... منشی بوده همان کلیله و دمنه مشهور فارسی بوده است بنابراین مقصود مترجم از تاتی همان فارسی است (12)

 در سند ی دیگر مسعود بن احمد مشهور به خواجه مسعود از شعرای قرن هشتم آناتولی در اثر مشهور خود به نام منظومه « سهیل و نوبهار» که سرودن آن را به سال 751 هجری قمری آغاز ساخته می گوید:

گیوب زرکشی قیمتی طونلرین              کیرو، حوض یانندی طنزی ارن

بو عشق اشیناکم که قلرسه خوض               طت ایدر که می گردد او گرد حوض

منظور شاعر از بیت اخیر است که : هرگاه کسی در کار این عشق ژرف اندیشی کند بدین منظور طت (تات) می رسد که می گوید: که می گردد او گرد حوض (13)و این یک عبارت کاملا فارسی است.

 دقت در اسناد قرون بعدی نیز آشکار می سازد که کلمه تات به مثابه عنوان و نشان ایرانیان فارس زبان فراگیر شده بود تا جایی که در عصر صفوی ، در چندین سفرنامه خارجی ، ایرانیان به دو گروه قسمت شده اند: قزلباش ها که ترک می باشند و تاتها که فارس زبانان        ایرانی الاصل می باشند.

پیتر دلاواله که در عصر صفوی از ایران دیدن کرده و از سال 1617 م تا 1623 میلادی به مدت شش سال در ایران به سر برده است قشون شاه عباس را چنین توصیف می نماید:

« قشون ایران مرکب از چهار دسته است که به ترتیب اهمیت از پایین ترین آنها یعنی تفنگچیان که شاه چندی پیش به توصیه آنتونی شرلی انگلیسی به تشکیل آن همت گماشت شروع می کنم. تفنگچیان از نژاد اصیل ایرانی هستند که مسکن و ماوای آنها در شهرها و دهات است و چون در تمام سال حقوق می گیرند مجبورند هر وقت به وجود آنها احتیاج باشد فورا در خدمت حاضر باشند.

نجیب زادگان یعنی قزلباشها وارد این دسته نمی شوند و در حقیقت افراد آن را فقط رعیت ها تشکیل می دهند . به لفظ رعیت « تات» نیز اطلاق می شود. در فارسی وقتی « تات » می گویند منظور این است که طرف از طبقه نجبا (قزلباش) نیست . ولی در حقیقت آنان اصیل تر از قزلباشها هستند زیرا دسته اخیر فقط از زمان شاه اسماعیل صوفی به بعد خود را به زور اسلحه تحمیل کرده اند . در حالی که تاتها ایرانی الاصل هستند و ساکنین واقعی این سرزمین را تشکیل می دهند و خیلی از بزرگان و ثروتمندان و بعضی از میرزاها و به طور کلی کسانی که به دلایلی جزء سپاهیان منظم نیستند و یا مشاغل درباری دولتی ندارند در طبقه بندی از تاتها محسوب می شوند. تفنگچی ها نیز جزو همین طبقه تاتها هستند و معمولا از دهات و آبادی ها آمده اند .(14)

 

در حدود 70 سال بعد از دلاواله ، انگلبرت کمپفر از ایران دیدن می کند و در سفرنامه خود          می نویسد :

 «قزلباشها سخت به خود می بالند و به مردم بومی این سرزمین که آنها را تاجیک، تازیک یا به طور خلاصه تات می نامند به دیده تحقیر می نگرند»(15)

 سانسون نیز در سفرنامه خود چنین آورده است:

« این کلاه (تاج) بسیار مورد احترام همه می باشد زیرا می گویند که این کلاه به دوازاده امام اختصاص دارد . تمام خان ها و قزلباشها در روزهای سلام و تشریفات این کلاه را بر می گذارند ولی تاتها که «کشوری» هستند نمی توانند این کلاه را برسر بگذارند. همچنین اعتماد الدوله فعلی نیز که از خوانین « لشکری» نیست ، این کلاه را بر سر نمی گذارند. تاتها بومی های محلی ایران را می گویند و قزلباش که به معنی طلاسران یا سرخ سران ، سرخ کلاهان می باشد لشکری هستند . قزلباشها از سلسله غلامان می باشند یعنی در اصل غلام بوده اند یا از ملت هایی هستند که به ایران پناهنده شده اند . بسیاری از قزلباشها از دمشق و هنگری به ایران آمده اند.» (16)


89/6/14::: 11:41 ع
نظر()
تات ،
  
  

 

- دهستان گیفان درفاصله86کیلومتری شهرستان بجنوردواقع است وازمناطقی است که می تواندبه قطب بزرگ گردشگری تبدیل شودو به علت واقع شدن در یک منطقه کوهستانی و برخورداری از آب و هوای معتدل با نزولات جوی نسبتأ مناسب از محصولات کشاورزی متنوعی برخوردار می باشد کشاورزی و دامداری به عنوان دو رکن اصلی اقتصاد این منطقه همواره مورد توجه قرار گرفته است . زمینهای واقع در دره گیفان و جلگه ایوب که خاک بسیار مرغوبی دارند درطول سا ل دوبار کشت می‌شوند ولی آنچه که موجب شهرت ایوب شده است وجوداستخرآب گرم آن است.فرصتی پیش آمدتابا«حسن حمیدی»;کارشناس علوم اجتماعی ،یکی ازاهالی گیفان ومحققان این منطقه مصاحبه داشته وباتوانمندیهای موجوددرآنجاوعلت عدم توسعه «گیفان»راباسابقه دیرینه ای که داراست جویاشویم :

خراسان: گیفان ازچه توانمندیهایی درزمینه کشاورزی وباغداری برخورداراست؟ 

-         کشاورزی در این مناطق هم به صورت آبی وهم به صورت دیم رایج است ،از 12500 هکتار اراضی قابل کشت این دهستان 3000 هکتار آن زیر کشت آبی ، 9000 هکتار آن زیر کشت دیم وبالغ بر 500 هکتار آن نیز به باغات اختصای یافته است .

خراسان : آماری ازمیزان تولیدمحصولات کشاورزی وباغی دراین منطقه دارید؟

-تولید سالانه گندم دراین دهستان بالغ بر 5500 تن ، جو 2000 تن وحبوبات 1000 تن می‌باشد ، در تنوع محصولات باغی این دهستان همین بس که بالغ بر چهارده نوع گلابی در این منطقه یافت می‌شود سطح تولید سالانه محصولات باغی این دهستان بالغ بر 1000 تن گردو و بادام ، 100 تن کشمش ،100 تن آلوچه و سایر محصولات باغی است .

خراسان : پرورش کرم ابریشم هم که سابقه طولانی دارد؟

-         بله وتعدادزیادی ازدرختان توت ، اراضی آبی این دهستان راتحت پوشش قرارداده است .

خراسان :باتوجه به اینکه منطقه گیفان ازپوشش گیاهی مناسب برخورداراست دامداری هم درکنارکشاورزی ازاهمیت خوبی برخورداراست .

-         دامداری و کشاورزی در کنار هم و به صورت تلفیقی منبع تأمین معاش ساکنان این منطقه می‌باشند وحتی برخی محصولات فقط به این دلیل کشت می‌شوند که در طول سال به خوراک دامها اختصاص داده شوندو روستا های این دهستان به علت کوهستانی بودن و برخورداری از پوشش گیاهی مناسب و مراتع غنی منطقه بسیار مناسبی جهت پرورش دامهایی چون گاو ، کوسفند ، بز و‌ می‌باشد چرا که ساکنان این منطقه به راحتی می‌توانند حتی خوراک دامها را برای زمستان نیز از طبیعت جمع آوری کنند ، در طول سال فقط سه ماه از زمستان دامها ( بز و گوسفند ) را در آغلها نگهداری می‌کنند و مابقی سال در طول شب و روز دامها را برای چرا به بیرون می‌برند.

خراسان : منطقه گیفان بیشتربه «آب گرم ایوب پیغمبر»شناخته شده است ولی هرگزبه شکل جدی واساسی معرفی نشددراین زمینه بیشترتوضیح دهید.

-         آب گرم ایوب که در فاصله 7 کیلومتری مرکز دهستان واقع شده است تنها آب گرم طبیعی موجود دراستان خراسان شمالی است که از دیر باز زائران و مسافرانی را از دور و نزدیک به سمت خود می‌کشانده است ، این آب گرم روی تپه‌ای به ارتفاع 300 متر از سطح دره گیفان واقع شده است ، اکثرا معتقدند که حضرت ایوب (ع) برای علاج بیماری برص خود در این مکان عصایش را بر زمین کوبیده و آبی گرم از زمین بیرون زده تا آن حضرت خود را از لوث کرمهای موجود در بدنش پاک کند .

خراسان :مقبره ای که درکناراستخرآب گرم قرارداردنشانی از قدمت منطقه داردوانتسابش به حضرت ایوب تاچه حدمی تواندصحیح باشدبحثی است که بایدکارشناسان فن نظربدهندولی گویادر50سال پیش تغییرجهت قبرانجام شده است ؟

-         همانگونه که اشاره کردیدمقبره‌ای در نزدیکی چشمه آب گرم ایوب موجود است که در سال 1334 جهت قبر درون آن به جانب قبله مسلمین تغییر داده می شود که این خود دلالت براین دارد که مقبره موجود به دوران ماقبل اسلام باز می‌گردد.

خراسان : استخرآب گرم ایوب هم ویژگی های خاصی داردولی هرگزاستفاده بهینه ای ازآن نشد.

-         به خاطر نام حضرت ایوب این چشمه شهرت وقداست خاصی داردوهمانطورکه اشاره کردیدهیچ بهره برداری خاصی ازآن نشده اگرچه  همه ساله پذیرای هزاران نفر زائر از نقاط دور و نزدیک و حتی از خارج کشور است . آب گرم ایوب که معادل 47 درجه حرارت دارد یک چشمه آب گرم طبیعی چون چشمه‌های آب گرم سرعین ، دماوند و می‌باشد ، آب گرم ایوب علاوه بر اینکه به عنوان یک مکان تفریحی جهت شنا مورد استفاده قرار می‌گیرد بیشتر به خاطر خواص زیادی که جهت درمان و التیام بیماریهای پوستی دارد مورد توجه قرار گرفته است . اما آنچه موجب شگفتی هرچه بیشتر این مکان شده ، این است که در داخل استخر اصلی که چشمه‌های آب گرم با درجه بسیار بالا وجود دارد چشمه های آب سردی نیز وجود دارد که موجب معتدل نگهداشتن آب استخر می‌شود همچنین در بیرون استخر در فاصله هفت متری از آن یک چاه آب سرد وجوددارد که تنها منبع آب آشامیدنی در این مکان است . در حال حاضر آب گرم ایوب دو استخر مجزا از حوض اصلی دارد که یک استخر آن مختص آقایان و استخر دیگر مختص خانمها می‌باشد و در راستای جذب توریست به شهرستان بجنورد اولین جایی که باید مورد توجه قرار گیرد این مکان است .

خراسان:باوجودآب گرم رایگان حتی می شودباشوفاژکشی کلیه منازل روستایی درمصرف سوخت صرفه جویی کردوبهترین گلخانه هارادراینجابرای پرورش گل بوجودآورد.

-         پیشنهادخوبی است .

خراسان :چراجایگاه حقیقی خودراآب گرم ایوب وطبیعت زیبایش پیدانکرده اند ؟

به یقین تمامی کسانی که به هر نحوی به منطقه گیفان مسافرت نموده‌اند از طبیعت زیبای آن سخن گفته‌اند و از آب گرم ایوب ، اما این منطقه و توانمندیهای آن کاملا به فراموشی سپرده شده است به نحوی که حتی زمانی که آثار تاریخی ، و مکانهای تفریحی استان را معرفی می‌کنند نامی‌از آن به میان نمی‌آورند چراکه یا شناختی از آن ندارند یااینکه از مطرح نمودن آن به دلیل مصائب مسافرتش شرم دارند ، آما آنچه مسلم است این است که آب گرم ایوب قدیمی ترین و مقدم ترین و زیباترین تمام مکانهای تفریحی استان می‌باشد ، آب گرم آن به دلیل گوگردی بودن و برخی خواص منحصر به فردش برای بهبود و التیام امراز پوستی بسیار مفید است . گذشته از آب گرم ایوب تمام روستاهایی که در دره گیفان واقع شده‌ان بویژه خود گیفان به علت ییلاقی بودنش از آب و هوایی بسیار لطیف و ملایم و طبیعتی بسیار باشکوه برخوردار است ، یکی از مکانهای تفرحی دهستان وجود رشته کوه «آسیازو» می‌باشد که در ضلع جنوبی آن آبی ولرم از دل زمین با فشار بسیار زیادی فواره می‌زند و دره‌های اطرافش پوشیده از جنگلهای پرشاخ و برگ است ، همچنین رشته کوه می‌سی‌نو که در ضلع شمالی دره گیفان کشیده شده است به علت آنکه کوهی سنگی با رگه‌هایی پوشیده از جنگل است چشم انداز بسیار زیبایی را ترسیم نموده است که طبیعتش وصف ناپذیر است .

خراسان:شماهمیشه زمانی که ازگیفان صحبت می شدابرازمی داشتید«طلسم راه»گیفان بایدشکسته شودقبل ازپرداختن به این موضوع ،این سئوال راکه بی ارتباط هم باراه نیست توضیح دهیدکه مسئله «گمرگ گیفان»به کجاکشیده شدوکی حل خواهدشد؟

-         روستای گیفان نزدیک ترین و امن ترین مسیری می‌باشد که می‌تواند مرکز استان را از طریق خطوط زمینی به کشورهای آسیای میانه و جهان خارج متصل سازد ، موقعیت استراتژیکی این روستا که در دوران رونق جاده ابریشم ، به عنوان یکی از شاهراهه های آن مورد استفاده قرار می‌گرفته ، در دوران قاجاریه به علت قطع روابط تجاری و گمرکی میان ایران و شوروی سابق و بروز برخی درگیریهای مرزی اهمیت خود را از دست داده است ، اما اگر امروزه اندک تأملی در باب انتخاب نزدیک ترین و امن تری مسیر تجاری جهت ارتباط با جمهوری ترکمنستان شود موقعیت ویژه این روستا آشکار خواهد شد ، چراکه این روستا گذشته از آنکه در نزدیک ترین مسیر به راه آهن اصلی ترکمنستان بین شهرهای عشق آباد و بزمین واقع شده فاصله چندانی با پایتخت این کشور ندارد که این موقعیت بهترین فرصت را در اختیار قرار می‌دهد تا جهت صدور تولیدات صنعتی و کشاورزی استان مورد استفاده قرار گیرد ، ودرکنارگمرگ که ازضروریات است، احداث یک بازارچه مرزی در این دهستان کمک شایانی به اقتصاد این منطقه و حتی کل استان خواهد نمود.

خراسان :و«طلسم راه»شکسته نشدوهنوزهم مشکل برقراراست.

- مهمترین و بزرگترین معضلی که از دیرباز گریبانگیر ساکنان این مناطق بوده و هست ، وجود جاده‌ای صعب العبور و کوهستانی به مسافت 86 کیلومترمی‌باشد که از جاده بین‌المللی مسیر بجنورد ـ شیروان منتزع شده و به سمت نواحی شمالی و سرحدات مرزی خراسان شمالی با جمهوری ترکمنستان کشیده می‌شود ، این جاده در مسیر خود بالغ بر 30 روستا را به شهرستان بجنورد متصل می سازد و تنها راه ارتباطی میان این آبادیها با مراکز شهری می‌باشد ، موضوع این جاده و آنچه بر آن گذشته به صورت معمایی غیر قابل حل تبدیل شده است ، آنچنان که می توان به صراحت نام آن را « جاده افسانه‌ای » نهاد ، جاده‌ای که از منظر صاحب نظران و از دیدگاه تخصیصات بوجه‌های کشوری در طول 26 سال حکومت اسلامی ایران تا به حال دوبار زیر سازی و آسفالت شده است امروزه تنها مسافت اندکی از آن بصورت کاملاً غیر فنی و غیر مهندسی   آسفالت شده است .

خراسان : تلفات جانی فراوانی هم درسالهای اخیردراین منطقه شاهدبودیم.

-         متاسفانه حاصل بی‌توجهی به این منطقه و جاده آن ، قربانی شدن دهها انسان بی گناه در اثر پرت شدن وسائط نقلیه عمومی به ته دره‌ها بوده ، و بیماران زیادی در آرزوی رسیدن به مراکز درمانی شهرستانها براثر فراز و نشیبهای تند و تیز و حرکت لندرورهای اسقاطی ، مینی‌بوسها ، آیفاها ، تراکتورها ، حتی موتورها ( حتی تصورش دردناک است ) جان به جان آفرین تسلیم کرده اند ، ومردم خاطره های تلخی ازمرگ نوزادانی که به همراه مادرانی که در آرزوی تولد فرزندشان ازدنیارفته اند، راهرگزفراموش نکرده اند.

خراسان :عدم توجه به جاده سازی مناسب ، به یک معضل بزرگ اقتصادی تبدیل شده.

 تمامی این روستاها جزو روستاهای مولد و فعالی می‌باشند که هرساله بالغ بر دهها هزار تن محصولات کشاورزی از گندم ، جو ، عدس ، لوبیا و چغندر قند گرفته تا انواع گوناگونی از محصولات باغی و سردرختی چون انگور ، سیب ، گردو و بادام و….. را به بازار عرضه می‌کنند، علاوه بر آن یکی از مهمترین مناطق پرورش دام در سطح شهرستان بجنورد می‌باشد که محصولات دامی فراوانی را در تمام فصول سال روانه بازار می‌کنند ، اما تمام این محصولات به علت عدم وجود جاده‌ای مناسب با قیمتی بسیار نازل به چنگ دلالان و پیشه‌وران می‌افتد ، به یقین تمام این موارد به صورت مستقیم بر نحوه معیشت آنها تاثیر منفی می‌گذارد . هزینه بالای حمل و نقل مصالح ساختمانی از مراکز شهری به این روستاها موجب آن شده تا تمامی منازل مسکونی با سنگ و چوب و خشت خام بنا شود تا با کوچکترین لرزه‌ای خساراتی را به بار آورد که هیچ کس را توان تاوان آن نباشد .

خراسان : ومانعی است برای ایجادکارگاه هاوکارخانه های تولیدی ؟

با وجود آنکه روستاهای دهستان گیفان کاملا مولد بوده و از لحاظ کشاورزی و دامداری و حتی برخی معادن بسیار غنی می‌باشند اما تا کنون کوچکترین اقدامی در راستای ایجاد کارگاه‌ها یا کارخانه‌های بومی چون کارخانه‌های لبنیاتی ، کارخانه‌های بسته بندی غلات و کارخانه‌ بسته بندی آب معدنی و … انجام نشده است اگر گام‌های مثبتی در این راستا برداشته شود به یقین تأثیر بسیار زیادی بر اقتصاد منطقه و بهبود معیشت ساکنان آن خواهد داشت و نیز از مهاجرت بی‌رویه قشر فعال و بیکار آن جلوگیری خواهد نمود ، اما چنین اقداماتی با مشکل اصلی جاده گره خورده است چراکه ایجاد چنین کارگاه‌ها و کارخانه‌هایی با وجود عدم جاده‌ای مناسب عملاً امکان ناپذیر و غیر اقتصادی و پر هزینه خواهد بود

خراسان:به نظرشمایکی ازراههای اساسی که بتوانددررونق گیفان موثرباشدونقش اساسی رابازی کندچیست ؟

- این دهستان تاسال 1329 جزو شهرستان قوچان به شمار می‌آمد و در این سال به شهرستان بجنورد پیوست این دهستان علی‌الرغم آنکه متشکل از 23 روستا می‌باشد ( که در گذشته تعداد این روستاها بسیار بیشتر بوده است )تا به حال سه بار در تقسیمات کشوری جابجا شده است و در هر سه مورد علت اصلی تغییر و تحولات همان دوری مسافت با مراکز شهرستانها و مراکز بخشها بوده است که اکنون نیز تغییری در آن ایجادنشده است چراکه فاصله میان این روستا ها با تمام مراکز بخشها و شهرستانها بسیار زیاد می باشد و تنها راه اصلی و کارشناسانه این است که مرکز این دهستان به مرکزیت بخش ارتقاء یابد تا با ایجاد برخی ادارات دولتی و اختصاص برخی بودجه ها جهت یکسری زیرسازیهای اساسی قسمتی از مشکلات مردم مرتفع گردد .

خراسان : وآخرین کلام وپیشنهادبه مسئولین ؟

-         در راستای توجه به دهستان گیفان احداث جاده‌ای مناسب اولین اولویت را داراست و اولویت دوم که می‌تواند کمک شایانی به بهبود وضعیت منطقه نماید ارتقاء مرکز این دهستان به مرکز بخش می‌باشد ، مسئولینی که در راستای ارتقاء به بخش مسئله جمعیت را مطرح می‌کنند باید توجه داشته باشند که چگونه است که از یک سو شعار« فرزند کمتر ، زندگی بهتر » را سرلوحه شعارهای توسعه‌ قرار می‌دهیم و از سوی دیگر روستایی که در طول 70 سال جمعیت آن حتی به مرز هزار نفر نرسیده را به جرم کمی جمعیت از آنچه حق مسلم آن است باز می‌داریم


  
   1   2      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ ای عشق مدد کن به سامان برسیم ، چون مزرعه تشنه به باران برسیم ، یا من برسم به یار یا یار به من ، یا هردو بمیریم و به پایان برسیم .


+ در ذهن اگر نیافرینمت میمیرم ، از شاخه ای اگر نچینمت میمیرم ، ای عادت چشمان بی حوصله ام ، یک روز اگر نبینمت میمیرم .
+ پرسید به خاطر کی زنده هستی ؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو ، بهش گفتم به خاطر هیچکس ، پرسید پس به خاطر چی زنده هستی ؟ با اینکه دلم داد میزد به خاطر دل تو ، با یه بغض غمگین گفتم به خاطر هیچکس ، ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی ؟ درحالی که اخم تو چشماش جمع شده بود گفت : به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است .