E
iiiii
در ادامه روایت های بزرگان گیفان
امین الله سیدوخت از زبان عمه خود ماه نساء چنین میگوید که ترکمن ها از آغ یولی به حلوا چشمه یوروش برده اند و گوسفندان ده به همراه مقداری از مال اموال مردم را ربوده اند خبر این وقایع به گیفان رسید 30 سوار مسلح بر اسب راهی حلوا چشمه شدنه تا این سوارن به آن جا می رسند ترکمن ها منطقه را ترک کردند و به خاک شوروی رفتند 0
بعد از مدتی که از این وقایع گذشت ترکمنان یموت و گوگلان از شمال غرب گیفان هجوم آوردند اما این بار تعدادشان بی شمار بود وآنچه که گاو و گوسفند در جلگه گیفان بود همه را بردند دو باره بعد از دو سال به دربند وجودر حمله ور شدند قراولان که در حال نگهبانی بودند هنگامی که ترکمنان را مشاهده می کنند یکی را به سوی گیفان می فرستند وتا مردم را خبر کند و عبدالصمدو خواج علی در برج های نگهبانی مانده و ترکمن هارا با شلیک گلوله سرگرم کرده اند تا مردم سر برسند تا سواران گیفان اسلحه و وسایل خود را جمع کنند که خواج علی با لباس های پاره خون آلود سر می رسد و گفت که عبدالصمد تیر خورده و مرده است از ترکمن ها نیز سه نفر و دو اسب مرده است چون فشنگهای ما تمام شد به ناچار به گیفان آمدم هنگامی که سواران به محل حادثه رسیدند ترکمن ها رفته بودن0
بار دیگر ترکمن ها به جلگه ایوب هجوم آوردند و در هنگام جمع آوری گندم بود بزرکان در حال درو و بچه ها هم دسته میکشیدند 0 براثر هجوم زیاد ترکمن ها مردم مجبور شدند که بر روی هر زمین کشاورزی یک برج بسازند تا به هنگام هجوم ترکمن ها به داخل برج پناه ببرند و یک نفر مسلح هم همیشه بر روی این برج ها نگهبانی می داد ترکمن که توان حمله به گیفان را دیگر نداشت به مزارع حمله ور می شد در یکی ازاین روزها سه بچه به نامهای بابا قربان- بابادالی- وبابا مراد-به چنگال ترکمنها افتادند و آنها را باخود بردند در آن زمان جلگه ایوب را به نام موسویه می خواندند چون پوشیده از بوته های جنگلی و حیوانات وحشی فراوانی بود بابا قربان از پشت یک ترکمن خود را به پایین می اندازد ودر داخل بوته ها پنهان می شود و دو بچه دیگر را با خود بردند . در نیمه شب بابا قربان با تنی زخمی خون آلود به خانه رسید و ماجرارا باز گو کرد 0مردم گیفان که از این همه تاخت تاز ترکمن ها به ستوه آمده اند به نزد شجاع الدوله رفتند چون آن زمان گیفان جزء محالات قوچان بود . بابا قربان را با آن تن زخمی و خون آلود نزد او بردند واز او کمک خواستند 0 ای حاکم گیفان از محالات توست جلوی این وحشی گری را بگیر تا ما از ارک گیفان در اییم مورد هجوم قرار می گیریم هر بار چند نفر می میرند در برج (بابا علی ) هفت نفر مردند در برج (خان چو )سه نفر وکشاور زانی که در مزرعه از دست هجوم ترکمن ها به برج ها پناه می برند ترکمنها محصول درو شده را در اطراف برج جمع می کنند و به آتش می کشند مردم هم جان و مال خود را از دست می دهند
شجاع الدوله که چنین می شنودبه خود زحمت میدهد می گوید این بار فکری خواهم کرد ....................................
دو سال از این ماجرا گذشت ولی فکری نشد به ناچار حسن و حسین خان پدران بچه های ربوده شده به نزد رمضان دلال رفتند تا بچه های خود را از ترکمن ها بخرد(( بهای هر اسیر هشتصد قران بود ودویست قران هم دست مزد او بود که به ناچار پذیرفتند و رمضان دلال راه ترکمن صحرا را پیش گرفت پس از مدت ها جستجو بابا مراد را پیدا می کند و سپس به دنبال بابا دالی می رود وبعد از مدتها اورا در را چشمه می بیند و ماجرای خود رامیگوید که برای چه در داخل طایفه آتا بای و جعفر بای آمده است بابادالی می گوید باید اجازه ام را از حاجی رجب بگیرم اما چون وقتی حاجی رجب چنین می شنود به منزل آن میزبان میآید و میگوید شنیدم که در منزلت کردی است که می خواهد پسر خانده ام را فریب دهد و ببر د آنرا تحویل بده هرچه می خواهی می دهم . میزبان آمد وگفت جانت درخطر است بهتر است شبانه فرارکنی و مرا دو فسخی منزلش آورد و راهی گیفان کرد0
پدر بابا مراد چنین میگوید که هرچه داشتم داروندارم را در معرض فروش گذاشتم زمینها و چهار صندوق منبت کاری شده از چوب گردو که هر کدام بیست پوت گندم شد و مادر بابا مراد لوازم زینتی از قبیل (بلرزیک )دست بند پیش چنگه و چنگه بنا گوش را فرختیم جمعأ هشتصد قران شد و در اختیار رمضان گذاشتیم و بابا مراد را خریداری کرد وبه گیفان آورد به از چهل روز بابا مراد مریض شد ومرد خواهرش بر اثر جوان مرگ شدن برادر (دق مرگ شد )از آن خانواده فقط یک دختر به جاماند پدر مادر بابامراد میگفتند0
هم غارت جان شدیم وهم غارت مال هم خستگی بی حدو هم رنج ملال
چنین بود دورانی که تمامش رنج بودو پریشانی وغم بود حرمان
E
گیفان درغارت ترکمنان (1)iiiii
:
چکیده
پژوهش در زمینه اقلیت های زبانی باقیمانده از زبانهای باستانی ایران به جهت اینکه نمونه های تقریبا دست نخورده از فرهنگ کهن ایرانی می باشند از جنبه حفظ و کمال بخشی به «هویت ایرانی» حائز اهمیت فراوانی است. از جمله این اقلیت های زبانی ، تاتها می باشند که در واقع نامیده شدن آنها به عنوان «تات» ریشه تاریخی ایرانی ندارد و این نامی است که که مهاجمین ترک که از زمان غزنویان به ایران آمده و در دوره سلجوقیان و مغولان در گروههای متعدد به این سرزمین آمده و رحل اقامت افکندند، به این اقوام داده اند.
تاتها امروزه در گستره جغرافیایی از منطقه دربند و داغستان روسیه واقع در غرب دریای خزر تا همدان و در جهت شرق تا خراسان زندگی می نمایند و قومیتی واحد ندارند بلکه یادگاران اقوام مختلف ایرانی می باشند که در جریان حضور ترکان مانند دیگران در زبان ترکی مستحیل نگشته و زبان و گویش خود را حفظ نموده اند.
زبان تاتی نیز زبان واحدی نیست بلکه تفاوتهای موجود در گویشهای مختلف تاتی مربوط به تفاوت زبانهای نسل های گذشته این مردمان در پیش از آمدن ترکان می باشد.
· غالب تاتها هم اکنون در آذربایجان – منظور آذربایجان کهن شامل استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنجان و قسمتی از همدان و قزوین و ... است –زندگی می کنند و به گمان زیان تاتی آنها باقیمانده زبان آذری است که در قرون اول اسلامی زبان رایج آذربایجان بوده و خود یادگار زبان کهن مادی است که نشان از تاثیرات اوستایی و پهلوی اشکانی و ساسانی و فارسی دری نیز در آن دیده می شود.
تاتها : مردمانی که در میان ترک زبانان شمال و شمال غرب ایران و غرب در یای خزر به صورت جزیره های زبانی زندگی می نمایند.
تاتی : زبانی است که تاتها بدان گفتگو می نمایند و باقیمانده زبانهای باستانی ایران می باشد
مقدمه:
شناخت و کسب علم و آگاهی در فرهنگ پربار ایران اسلامی چنان پربهاست که بر مبنای آن لحظاتی از عمر آدمی نام حیات و بالندگی واقعی به خود می گیرد که صرف کسب علم و آگاهی گردد.
در این میان شناخت میراث فرهنگی به معنای عام خود ارزشی ویژه دارد چرا که معمولا بهترین آینده نگری ها و آینده سازی ها در پرتو تجربیات گذشتگان صورت می پذیرد.
گذشته از این مطالب هویت هر قوم و ملتی نیز به صورتی کاملا درهم تنیده با گذشته و میراث گذشتگانش گره خورده است و در عصری که عده ای آن را عصر « بحران هویت » می خوانند ؛ قطعا کوشش برای شناخت و حفظ هویت امری بسیار مقدس و مهم خواهد بود. این سخنان برای ملتهایی که حداکثر چند قرن سابقه تاریخی دارند آنقدر مفهوم نبوده و اهمیت آنچنانی نخواهد داشت ولی ایرانیان که ملتی حاضر در صحنه تاریخ از همان ابتدای آن می باشند و همیشه تمدن ساز بوده و حضور درخشانی در صحنه زندگی بشریت دارند، بایستی اهمیت مسئله را بصورتی عمیق درک نموده و در راه اعتلای هویت خویش از طریق بهره مندی از داشته های دیروزی و تفکر و تامل امروزی کوشیده و حتی یاریگر دیگرانی باشند که به علت فقدان چنین سابقه درخشان فرهنگی چنین پتانسیلی را ندارند.
در میان مباحث مختلفی که می توان در راستای مسائل بیان شده دسته بندی و بیان نمود بحث قومیت ها و اقلیت های زبانی موجود در داخل حوزة ایران فرهنگی بسیار مهم می باشد و بررسی گذشته و دارایی های فرهنگی هرکدام از آنها می تواند علاوه بر روشن نمودن گوشه ای از وقایع اتفاق افتاده در گذر زمان این مرز و بوم ، باعث شکوفایی هویت ملی کل ایرانیان گردد چرا که ایران یعنی همه این قومیت ها و اقلیت ها که در یکی شدنشان مفهوم ایران را ساخته اند.
در کنار نام هایی چون کرد ، بلوچ ، ترکمن و ترک و سایر قومیت ها ، گاهگاهی از « تاتها» و آنچه که بدان سخن می گویند یعنی « تاتی» نیز یاد می شود البته با کمال تاسف باید گفت که عدم انجام صحیح رسالت و وظیفه از سوی رسانه های جمعی و مطبوعات ـ اعم از دولتی و غیر دولتی ـ و حتی مجامع دانشگاهی ، مانع از آن بوده است که ایرانیان دیگر هموطنان خویش را در قالب قومیت های دیگر خوب بشناسند و اهدافی که در جملات قبل شمرده شد، محقق گردد. در مورد تاتها و تاتی وضع دو چندان آشفته تر است و عده بسیار اندکی به صورتی صحیح و عمیق با تاتها و گذشته و فرهنگ غنی شان آشنایی دارند.
به راستی تاتها چه کسانی هستند و در کجاها ساکن می باشند و تعدادشان چند نفر است؟
آیا مانند بعضی از قومیت ها مثل بلوچها در منطقه ای متمرکز زندگی می کنند یا گستره سکونت پراکنده دارند؟
آیا مانند کردها یک قومیت مشخص با داشتن همه شرایط آن از جمله مسائل نژادی و تاریخی و زبانی می باشند؟
آیا تاتی یک زبان یا گویش واحد است؟
تاتی چه نسبتی با زبان های باستانی ایران چون مادی و اوستایی و زبانهای ایران میانه چون پهلوی و اشکانی و ساسانی دارد؟
د) مناطق پراکنده
در مناطقی از اراک (مانند روستای وفس)
همدان
خراسان
سمنان
تاتها در جمعیتی کمتر و مناطق پراکنده تر به زندگی خود ادامه می دهند.
تاتها (تاریخچه و معانی کاربردی کلمه تات)
کلمه «تات» در قدیمی ترین سند یافته شده در کتیبه «اروخون» مربوط به قرن 8 میلادی (2 هجری قمری) آمده است . رامبری اولین کسی بود که در این کلمه متوجه کلمه « تات» شد . سپس تامسون « تات» موجود در کتیبه را معادل «خارجی ها در کشور» دانست ولی او نتوانست به اصل و ریشه کلمه پی ببرد. پس از او «کُرچ» نظر داد که جزء تات در کتیبه اروخون مصغر شده «طانقوت» به معنی خارجی است.در نظر اینان این کلمه پس از فتوحات ترکان در ایران از سوی آنان برای ایرانیان مغلوب نسبت داده شده است(10)
اورانسکی در مقدمه فقه اللغه ایرانی می نویسد:
« تاتی ظاهراً در آغاز بر نژاد قبیله ای اطلاق نمی شده است . قبایل صحرانشین که اکثرا ترک بودند مردم زراعت پیشه و تخته قاپوی ایرانی زبان را که در زیر انقیاد خویش درآورده بودند تات می خواندند»(11)
ورود و استقرار ترکان در ایران همزمان با عصر طلایی تمدن اسلامی بود و ایران به عنوان مهمترین مرکز این تمدن وقتی که پذیرای این میهمانان ناخوانده شد بیش از آنکه از حضور آنان تاثیر پذیرد بر آنان تاثیر گذارد و وقتی که با تمدن با شکوه و مردمان با فرهنگ متعالی این سامان برخورد نمودند به آرامی در مقابل عظمت فرهنگ و تمدن ایرانی که برای آنان با عبارت «تاتها» شناخته شده بود سر تعظیم فرود آوردند و هر چند که بر حفظ و بلکه اشاعه زبان خویش اصرار ورزیدند و لیکن علم و فرهنگ تاتها (ایرانیان) را ستودند و بارها به نیاز خود به این فرهنگ و تمدن اعتراف نمودند.
در « دیوان لغات ترک» نوشته محمود کاشغری که تالیف آن را به سال 466 هجری قمری به پایان برده است ، چنین آمده است:
تات سیز ترک بلماس باش سیز برک بلماس
(یعنی همچنان که سر بدون کلاه ارزش ندارد ترک بدون ایرانی نیز همانطور است )
این عبارت بسان همه ضرب المثلها, عمومیت این اعتقاد را در بین ترکان نشان می دهد. کلمه «تات» در قرون بعد نیز در معنای ایرانی یا فارس زبان استعمال شده است.
مولانا جلال الدین بلخی در بیتی, ایرانی و رومی و ترک را به زبان واحد فطرت که زبان بی زبانی است فرا می خواند و آنها را از تفرقه به علت تفاوت زبان ظاهری بر حذر می دارد:
اگرتات ساک وگرروم ساک وگرترک زبان بی زبانان را بیاموز
بنابراین معلوم می شود که در قرن هفتم هجری نیز تات به معنای ایرانی فارس زبان استفاده می شده است .
ترجمه ای از کلیله و دمنه به ترکی موجود می باشد که به درخواست عمربن محمد بن محمد آیدین حاکم ازمیر در اوایل قرن هشتم هجری قمری صورت پذیرفته است . مترجم در مقدمه این اثر به صراحت به ترجمه خود از تاتی به ترکی اشاره می نماید و معلوم است که کلیله و دمنه موجود در آن زمان که به نثر ابوالمعالی نصرا... منشی بوده همان کلیله و دمنه مشهور فارسی بوده است بنابراین مقصود مترجم از تاتی همان فارسی است (12)
در سند ی دیگر مسعود بن احمد مشهور به خواجه مسعود از شعرای قرن هشتم آناتولی در اثر مشهور خود به نام منظومه « سهیل و نوبهار» که سرودن آن را به سال 751 هجری قمری آغاز ساخته می گوید:
گیوب زرکشی قیمتی طونلرین کیرو، حوض یانندی طنزی ارن
بو عشق اشیناکم که قلرسه خوض طت ایدر که می گردد او گرد حوض
منظور شاعر از بیت اخیر است که : هرگاه کسی در کار این عشق ژرف اندیشی کند بدین منظور طت (تات) می رسد که می گوید: که می گردد او گرد حوض (13)و این یک عبارت کاملا فارسی است.
دقت در اسناد قرون بعدی نیز آشکار می سازد که کلمه تات به مثابه عنوان و نشان ایرانیان فارس زبان فراگیر شده بود تا جایی که در عصر صفوی ، در چندین سفرنامه خارجی ، ایرانیان به دو گروه قسمت شده اند: قزلباش ها که ترک می باشند و تاتها که فارس زبانان ایرانی الاصل می باشند.
پیتر دلاواله که در عصر صفوی از ایران دیدن کرده و از سال 1617 م تا 1623 میلادی به مدت شش سال در ایران به سر برده است قشون شاه عباس را چنین توصیف می نماید:
« قشون ایران مرکب از چهار دسته است که به ترتیب اهمیت از پایین ترین آنها یعنی تفنگچیان که شاه چندی پیش به توصیه آنتونی شرلی انگلیسی به تشکیل آن همت گماشت شروع می کنم. تفنگچیان از نژاد اصیل ایرانی هستند که مسکن و ماوای آنها در شهرها و دهات است و چون در تمام سال حقوق می گیرند مجبورند هر وقت به وجود آنها احتیاج باشد فورا در خدمت حاضر باشند.
نجیب زادگان یعنی قزلباشها وارد این دسته نمی شوند و در حقیقت افراد آن را فقط رعیت ها تشکیل می دهند . به لفظ رعیت « تات» نیز اطلاق می شود. در فارسی وقتی « تات » می گویند منظور این است که طرف از طبقه نجبا (قزلباش) نیست . ولی در حقیقت آنان اصیل تر از قزلباشها هستند زیرا دسته اخیر فقط از زمان شاه اسماعیل صوفی به بعد خود را به زور اسلحه تحمیل کرده اند . در حالی که تاتها ایرانی الاصل هستند و ساکنین واقعی این سرزمین را تشکیل می دهند و خیلی از بزرگان و ثروتمندان و بعضی از میرزاها و به طور کلی کسانی که به دلایلی جزء سپاهیان منظم نیستند و یا مشاغل درباری دولتی ندارند در طبقه بندی از تاتها محسوب می شوند. تفنگچی ها نیز جزو همین طبقه تاتها هستند و معمولا از دهات و آبادی ها آمده اند .(14)
در حدود 70 سال بعد از دلاواله ، انگلبرت کمپفر از ایران دیدن می کند و در سفرنامه خود می نویسد :
«قزلباشها سخت به خود می بالند و به مردم بومی این سرزمین که آنها را تاجیک، تازیک یا به طور خلاصه تات می نامند به دیده تحقیر می نگرند»(15)
سانسون نیز در سفرنامه خود چنین آورده است:
« این کلاه (تاج) بسیار مورد احترام همه می باشد زیرا می گویند که این کلاه به دوازاده امام اختصاص دارد . تمام خان ها و قزلباشها در روزهای سلام و تشریفات این کلاه را بر می گذارند ولی تاتها که «کشوری» هستند نمی توانند این کلاه را برسر بگذارند. همچنین اعتماد الدوله فعلی نیز که از خوانین « لشکری» نیست ، این کلاه را بر سر نمی گذارند. تاتها بومی های محلی ایران را می گویند و قزلباش که به معنی طلاسران یا سرخ سران ، سرخ کلاهان می باشد لشکری هستند . قزلباشها از سلسله غلامان می باشند یعنی در اصل غلام بوده اند یا از ملت هایی هستند که به ایران پناهنده شده اند . بسیاری از قزلباشها از دمشق و هنگری به ایران آمده اند.» (16)